امام علی علیه‌السلام: بعد از سلامتی خنده بزرگترین نعمت خداست
   
 
نویسنده : طنز پرداز
تاریخ : یک شنبه 6 دی 1394 
نظرات 0

مامان بابام ب همراه گودزیلای شماره دو رفته بودن بیرون
بعد منو داداشم (گودزیلای شماره یک و بزرگ)داشتیم TV نگا میکردیم
عاغا چشت روز بد نبینه ی سووووسک گنده قهوه ای با شاخکای درازززوسط هال ظاهر شد
ب داداشم میگم سورنا دمپاییو بردار بکوب تو کلشO_o
بم میگه چرا خودت نمیکشیش هاااا؟*___*
میگم چندشم میشه برو بکشش تا جلوتر نیومده خعلی سفت محکم گف ترسو
منم ایطوری-__-
میره جلو با سوسکه میحرفه بهش میگه سلام سوسکی جونم چطوری خوبی این بهارو نترسووونا خعلی ترسویه ی وقت جیغ میزنه کر میشیم بیا با خودم بازی کن عشقم
بعد منم در این حالتO_Oمیرم تو فکر میگم خدایاااا این بچس؟؟واقعا پنج سالشه؟؟O_o
بعدمامانم اینا اومدن سورنا جیغ گریه ک مامان بزار سوسکرو نگه دارم^___^
حالا سحرم( گودزیلا دومیه دوقلوی همونه)ازش طرفداری میکنه میگه مامان بزارر نگهش داررریم نگا چ نااازه^__^
منم همچنان در این حالتO_Oبا گوشای کر شده@__@
هیچی دیگه از بس جیغ زدن و گریه کردن مامانم قبول کرد سوسکرو گذاشت تو ی شیشه
طبق خاسته سورنا و سحر گذاشت کنار تختشونO_oو سورنا و سحر در این حالت^___^ی زبون درازی میکنن و میرن با سوسکی جونشون بخابنo_O
مامانم گف بزا کامل ک خابید میرم سوسکرو میندازم تو چاه دسشویی و منم در این حالت^___^


خب سوالی ک پیش میاد اینه ک عایا اینا بچن؟؟؟؟؟؟؟O_o
فقط پنج سالشوونه
من پنج سالم بود از سه هزار کیلومتری سوسک فرار میکردم و فکر میکردم چجور جیغ بزنم کتک نخورم://
چجور با این گودزیلاها زندگی کنم من؟؟؟-__-

 
 
***************************** امام کاظم علیه‌ السلام : هرکس مؤمنی را شاد کند، ابتدا خدا را شاد کرده و دوم پیامبر صلی الله علیه و آله را و سوم ما را *****************************

طنز پرداز