Artina❤sina
عاغا این خواستگار من زنگ زد به من و گفت من میخوام با پدرتون صحبت کنم بگم کی مزاحمتون شیم خواستم اول به شما خبر بدم،منم گفتم :من عجله ای ندارم هر طور مایلید
بعد کلی حرف زدن شیک من ،من تلفنو انداختم رو تخت و شروع کردم به آواز خوندن که:
آقا صادقی،میخوای بیای دم خونمون ،حرف بزنی با آقامون ،بگی شدی عاشق دخترشون،میخوای بشی دامادشون
نمه نمه داری میشی تو شوهرم اره اره میشی تاج سرم
خب....
بعدش دیدم....تلفنو قطع نکرده بودم
هعی...