تو دانشگاه رفتیم سر کلاس برای امتحان، حالا همه رو به من:
- برسونیا
من: با اینکه من خودم هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم ولی باشه.
- ببین من شماره سوال رو می گم تو فقط با دست جواب رو بگو (سوالا تستی بود)
من: باشه حواسم هست.
- عه تو کلاس مایی، دمت گرم برسونیا
من: بابا تو که اونور کلاسی چجوری برسونم؟
- به فلانی بگو اونم به فلانی می گه اونم به من می گه دیگه!
من: باشه.
- عه تو هم اینجایی. دستت رو باز بذارها؛ خسیس بازی در نیاری.
من: باشه بابا، من کی خسیس بازی در آوردم؟
- شوخی کردم. برسون.
من: باشه. حواسم هست.
- ببین من فقط به خاطر اینکه تو می رسونی اومدم امتحان بدم ها. برسونیا.
من: باشه هر سوالی رو خواستی بگو.
الان فهمیدین من شاگرد زرنگم؟؟؟!
حالا همه اینا به کنار، یهو دیدیم یه نفر جلوی کلاس از خنده غش کرده. آره دیگه مراقب بود، اینقدر جوان بود نفهمیدیم مراقبه، همه حرفامونم شنیده بود. چشمتون روز بد نبینه. با هیچ کس کاری نداشت فقط زوم کرده بود رو من!
خدایی خیلی سخته اینطوری امتحان بدی.