یه روز قبل ماه رمضون مهمون بودیم باغ دوست مامانم جاتون سبز پر آلبالو و گیلاس
منم که ندیده فوری رفتم بالای درخت گیلاس اون بالا اویزون بودم که دوست مامانم بهم تیکه انداخت
دوست مامانم:تو باید عروس من میشدی تا درستت میکردم
من در حین خوردن گیلاس:خب خدا رو شکر که نشدم
دوست مامانمo_O
مامانم:-)
خودم:-P
بنده خدا تا آخرش سر به سرم نذاشت
والا پسرهاشون میخوان قالب کنن