یکــ عدد پـستــــ ﻣــﻴﺰﺍﺭﻡ ﺑـﻪ ﻧــﻴّـتــ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﻧــﺸﺪﻥ ... ﻗــُـﺮﺑَﺖ ﺍﻟﯽَ ﺍﻟﻠّﻪ :))
روزی دایی کـوچـیکـم منو سوار دوچـرخه ش کـرد
از آنجایی که اَناَ از بچـگـی مظلوم ، پـام تو پـره ی دوچرخه ش گـیر کرد و ترکـید و صـدام درنیومد
قوزک پـام خورد شده بود دکتر گفتــ سه ماه بشین تو خونه
بـابـام رف واسـم آتاری خـرید تـو خونه حـوصله م کـفــ نکنه
اونجـا بود که من شـدم قهرمان زیر دریایی و هواپیما :D
این بـود خـاطره ی آتاری دار شـدن من :))