خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : پنج شنبه 10 دی 1394 نظرات 0 آقا یه روز ما با سه تا از رفیقامون بودیم سر کوچه یه ماشینی واستاد آدرس میخواست از من منم دستمو بلند کردم سمت آدرسش یه زمونی دیدم سه جهت مختلف دیگه هم به طرف نشون داده شد هیچی دیگه طرف بیخیال آدرس شد مستقیم رفت تو افق محو شد... لینک ثابت