بچه ها اون موقعی که کلاس پنجم یا سوم راهنمایی بودم مامانم و مامان دوستام خرداد ماه بهم میرسیدن میگفتن بچم ماشاالله تیز هوشه ولی اگر ازمون تیزهوشان قبول بشه من که نمیذارم بره از زندگی عقب میمونه ادم به دور میشه و از این حرفا؛
بعد تو خونه پوستمونو میکندن که این همه خرجت کردم باید بری تیزهوشان؛
ما که قبول نمیشدیم دوباره شهریور همو میدیدن میگفتن اره ماشاالله قبول شد نذاشتم بره
بعدشم میومدن خونه کلی غر میزدن که فلانی رو دیدم گفت بچش تیزهوشان قبول شده منم برای حفظ ابروت گفتم فبول شدی بدبخت
طفلکیا خبر نداشتن ما خودمون زودتر اطلاعاتو رد و بدل کردیم