مایه دوستی داریم هرازگاهی دلمونو شاد میکنه این اندراحوالات اونه.
روزاول مهر سال سوم دبیرستان همه ایستاده بودیم دیدیم ازدورداره لنگون لنگون میاد...پرسیدیم چی شدی؟میگه:میخچه ی پامو عمل کردم.حالاماپرسیدیم:سرپایی عملت کردن دیگه؟برگشته باجدیت میگه:نه روی تخت درمونگاه خوابیدم.ماهم که میخندیدیم یه جوری نگامون میکرد انگارخل دیده.
لایک کنین اولین پستمه