امروز داشتیم از اردو ی کوهنوردی برمیگشتیم که یهو دیدم گوشیم همش داره زنگ میزنه منم جواب نمیدادم چون نمیشناختم خو :|
دوستم عصبی شد گفت بده من باهاش حرف میزنم منم دادم بهش یه اقایی گفت سلام عشقم!!! دوست منم گفت جوونمم؟؟ این عاغا قطع کرد
بعد یه خانومی زنگ زد گفت مگه این گوشیه احسان نیست؟؟دوستم گفت اره اره بفرمایید با خودش حرف بزنید . . .
منم گفتم بعله ای ناشناس؟ اون خانوم که مادرم باشه گفت بیشعور عوضی چشم سفید ( از محبتشه ^ــــــــــ^)دیگه چرا گوشیتو دوستت جواب میده؟؟ها؟؟
عاغا منم رنگم پرید ببعدش اون عاغاهه ک بابام بود :| داد زد به منم میگی جونم؟؟؟ها؟؟؟ بذارم برسی خونههه :| به دوستم گفت پدرم و مادرم بودن اونم گفت تا جمعه بیا خونه ی ما اب از اسیاب بیفته :|
الان توی خونه ی دوستمم ای لاو یو پی ام سی دوستان :)
مدیونین فکر کنین اولین پستمه :|
لایک کن دیه :| حداقل برای بابام تا منو نزنه :|