اقا من شديدا اعتراض دارم !!مثلا ما كنكور داريم بعد هرچى به كنكور نزديك تر ميشه به جاى اينكه ما عصبى تر بشيم ،يه خورده دادو بيداد كنيم بلكه عقده گشايى بشه!بقيه واسه من عصبى شدن مامانم كه تا منو ميبينه ميگه برو سر درست !تا ميشينم شام بخورم لقمه رو تو دهنم نزاشتم بابام ميپرسه درسا چطوره؟(خوب حداقل بزارين غذا بره تو دهنم!)باز اينا خوبه معلما كه تا نميتونى يه سوالى رو حل كنى همچين جيغ جيغ شون شروع ميشه كه نگو!!بابا جان من كنكور دارم نه شما ولى از همه بهتر منشى اموزشگاهست رفتم با لبخند بهش ميگم خانم فلانى بى زحمت يه اژانس ميگيرى همچين يهو با جيغ گفت براى كجا كه من هفت جدم اومدن جلو چشمم سالسا رقصيدن!گفتم بيخيال خانم جان من پياده گز ميكنم ميرم!بعد برگشته ميگه از استرس كنكوره!(حالا خاك تو گور فكر كنم از نظر سنى با دايناسور ها كنكور داده باشه!)
خدايا اين ٣٣ روز. خودت به خير كن