عاقا دوران راهنمايي بودم از علوم اقتصاد فوق العاده متنفر بودم با اينكه يه ناظم خيلي تيز داشتيم يه روز رفتم دم در كلاس يه صندلي گذاشتم زير پام و اون تابلو كه روش نوشته شده بود كلاس علوم اقتصاد رو برداشتم و به جاش تابلو دستشويي رو زدم تابلو كلاس علوم اقتصاد رو هم زدم كنار دستشويي چشمتون روز بد نبينه همون روز هم بازرس اومد بررسي يعني اون موقع آدم بود كه رفت رو هوا خيلي شانس آوردم كسي نفهميد من اين كارو كردم وگرنه الان بايد با روحم پست ميفرستادم.....