آقو چشمتون روز بد نبینه،ما ی رفیق داریم اسمش غزال هست.ما امتحان مبتکران داشتیم و طبق معمول غزال گفت بیا برگه عوض کنیم،(امتحان تو نماز خونه بودش)منم ک با مرام گفتم باشه.آقو آزمون شروع شد و چون ردیف ما خیلی شلوغ بود معاون آموزشی مون منو بلند کرد برد جلو!غزال هم بعد این بلند شد با هزار بد بختی اومد جلو.وسط های امتحان ک من خیلی تو حس امتحان بودم دیدم ی هو ی نفر دفتر چه سوالاشو پرت کرد طرفم!منم عین گاو نگای غزال کردم و نفهمیدم منظور این بنده خدا چیه!چیه ترسیده بودم خو!حالا براتون واکنش افراد حاظر رو توضیح می دم:
غزال:پوکر فیس شده بود بنده خدا!
پشت سری هامون جامه ها بدریدند و گریه ها بکردند!
مراقب جلسه ک مسئول کتاب خونه بود الان رفته تو کتاب خونه قایم شده،وقتی بهش نزدیک می شی جیغ می زنه!
افراد داخل دفتر هم ک از سر بیکاری داشتن دور بین های کتاب خونه رو نگاه می کردن،تلف شدن!