امروز تو درمانگاه پوست نشسته بودیم منتظر بیمار(ریا نشه دانشجو پزشکیم)
یه پیرمردی با موهای کامل سفید خمیده و با عصا و خیلی ام بانمک و خوش اخلاق اومد تو.
بیمار ثابت استادمونه و هر چند وقت یکبار برای ریزش موهاش میاد درمونگاه(فکرشو بکنین 70 سالشه فکر ریزش موهاشه اونوقت من 22 سالمه کچل شدم از بس غذا خوابکاه خوردم عین خیالم نیس)
شکایت میکرد که داروهاتون تاثیری نداشته.استاد ازش پرسید چه طوری مصرف میکردی گفت والله نمیدونم حاج خانوم اینارو میزد به سرم.استاد بهش گفت خب پدرجان درست استفاده نکردی ، داروهاتو عوض میکنم برات.
با لهجه خوشگل یزدی گفت:غمی نیس اما دکتر داروها باکیش نیس خیلی خشه نمیشه حاج خانومو عوض کنین؟
همه حتی استاد داشتن زمینو گاز میزد...