عجيب دوستان اسگلي دارم من.......
امرو از سر بيكاري رفتيم بيمارستان نزديك دانشگامون،گفتيم ي سري ب بيمارا بزنيم ^_^
نگهبانيه گف اينجوري نميشه برين بايد اسم مريضتونو بگين...
دوستم:امير باقري^_^
نگهبان:بله بفرماييد طبقه دوم اتاق ٢٠٢
ما:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(يني قدرت اسم سازيش تو حلقتون)
نگهبان:گفتين نسبتتون با بيمار چيه؟
دوستم:داداشمه^_^
ديديم يارو عجيب نگامون كرداااااا،حالا رفتيم بالا ديديم ي آقاي تقريبا ٧٠ساله روتخت خوابيده بود^_^
دوستم •_•
داداش دوستم ^_^
ما >_<
هيچي ديهـ،الان درحال ميوه پوس كندن واس داداش دوستميم~_~بعد اينم بايد لگنشو خالي كنيم•_•
تفريحات سالم خررررر است...