(واقعی واقعی)
پسرداییم اين ١٣روزه تهران بوده بعد یه روزم رفته سر مزار خدا بیامرزپاشايي..
ازشلوغی اونجا بگذریم ميگفت اين وسط یه پسره نشسته بوده سر قبر خدابیامرز(اضافه كنم روی قبرش پر گل بود)داشته بلند بلند حرف میزده وميگفته:
"من یكی ازافتخاراتم اینه كه مرداد ماهيم... من ١٥مرداد بدنیا اومدم اون خدابیامرز٢٣مرداد..
بعدش بادستش گل روی قبر رو كنار زده گفته، اه!!٢٠مردادبود!!!!!.."بعدشم خندیده..
مديونید اگه فك كنید ٤تادختر دیده بود كشك شده بودا!..
خخخ..آخه بگم خدا چی كارت كنه!نكن بردارمن، نكن! زشته بخدا! :|