آقا دیشب ما تریپ دلتنگی برداشتیم بالاخره دوری از خانواده سخته، رفتم تو محوطه خوابگاه مثل فیلما قدم بزنم و موسیقی گوش بدم همین جوری که تو حس بودم تازه داشت گریه ام می گرفت یهو صدا سگ اومد من که درجا درحال سکته کردن بودم بی خیال دلتنگی فقط دویدم اینجوری بود که گند زده شد به حس من حالا جالب اینجاست که سگها رو دم در خوابگاه پسرا گذاشتن فکر کنم می ترسن شبونه دخترا به خوابگاه پسرا شبیخون بزنند :))))))