اون قدیم قدیما که هنوز جوجو بودم و سوسول نشده بودم به مدت یک ساعت دنبال این پشه گنده ها که تو دلشون کرم میکردم میگرفتمش بهد طی یک عملیات شکمش پاره میکرد همه کرما را له میکردم بجز یکی بعد ژست جراح ها را میگرفتم میومدم میگفتم متاسفم فقط همین یکی را تونستم نجات بدم........................ از همون موقع خدا فهمید من دکتر خوبی نمیشم