یادمه یه بار رفته بودیم عروسی یکی از دوستام , اون شبم حسابی شادوشنگول بودیم , نشسته بودیم با بچه ها داشتیم چرت و پرت میگفتیم میخندیدیم , که یه دفعه عروس و دوماد واسه خوشامد گویی اومدن سر میز ما ...
چشمتون روز بد نبینه
من مثلا اومدم خیر سرم تبریک بگم به جا تبریک گفتن گفتم التماس دعا خوش بگذره بهتون ...
آقا یه دفعه دیدم همه ترکیدن از خنده
خودم مونده بودم . انقدر شرمنده شدم و خجالت کشیدم