خاطره ی سه شدن منو دوستم
چند سال پیش که دبیرستان بودم با یکی از دوستام هفته ای 2 روز میرفتیم کلاس,همیشه هم از یه مسیر تکراری رد میشدیم ناگفته نماند "ماه محرم بود"
مغازه ای دیدیم که جلو درش میزی گذاشته روش پر کاسه های شله زرد.. (ماهم عاشق شله زرد)یکی یدونه برداشتیمو شرو کردیم به خوردن, پشیمون از اینکه چرا 2 تا برنداشتیم!چند روز بعدباز داشتیم از همونجا رد میشدیم که دیدیم میز شله زردا به داخل منتقل شده رو شیشیه هم زدن کاسه ای 500 تومان :(:(:(:(:(
من که گفتم ماه محرم بود به خدا ما فک کردیم نذریه!!
ولی خداییش تا آخر سال از پیاده روی روبه رویی رد میشدیم.