صبح رفته بودم از عابر بانک پول بگیرم چندتا پیرمرد و پیرزن هم تو صف بودن
پولمو گرفتم دیدم همشون کارت به دست با یه لبخند ملیح دارن منو نگاه میکنن
منم فهمیدم اوضاع از چه قراره...هیچ کدوم بلد نبودن برداشت کنند...
بسم الله گفتم و شروع کردم تا پاسی از روز مشغول بودم...مگه تمومی داشتند
یکی میرفت یکی دیگه میومد...
حالا این وسط یه خانومی اومده رسید دو روز پیششو که برداشت کرده بهم نشون داده
میگه باقیمانده حسابمو بخون. بهش میگم حاج خانوم 700تومنه بعدش میگه حالا این یکیو بخون میگم اینم یک میلیون و نه صد تومنه...
میگه این پولا از کجا اومده توی حسابم ...الان میگن من کلاه بردارم،نکنه دستگیرم کنن
...
من دیوار بتنی مو میخوااااام
خدااااااااا....^_^