خونه خالم نشسته بودیم فیلم میدیدیم..پسر خاله هام بازی میکردن و دنبال هم میدویدن..شوهر خالمم مث خرس خابش برده بود..یهو پسر خاله کوچیکم از رو سر باباش پرید و محکم دوید فقط دیدیم شوهر خالم با چشای قرمزو اون شلوار کردیش که تا بالای شیکمش کشیده بود دوید تو حیاط و داد و بیداد که زلزله اومده..ما که مرده بودیم از خنده..بیچاره همینجوری زل زده بود بهمون...تا فهمید جریان چیه خیلی ریلکس انگار که اتفاقی نیفتاده برگشت تو خودشو زد به خواب..