رفتم یه کتاب بخرم یه پسر اونجا بود و همون کتابو میخواست درس تخصصی بودو کتابش کم یاب قیمت خود کتاب155 تومن بود پسره کتابو برداشت پولو گذاشت رو پیشخوان اون سرکتابم من فورا گرفتم گفتم 2برابر اقا من بکش اون بکش اخرشم 500 گذاشت رو پیشخون گفت مال من منم 700 همرام بود میخواستم بعد اینجا برم خرید قید هرچی میخواستم و زدم و پولو دادم به طرف اونم جیبشو کیف پولشو گشت دید بیشتر نداره دسش شل شد منم خوش حال اومدم بیرون رفتم سوار تاکسی شدم اومدم سمت خونه همین که نزدیک خونه شدم نگاه کردم تو کیف پولیم و دیدم نهههههههههههههه! فقط یه 500 پاره دارم اقا ن اینو در آوردم و 10 تا این بر اون برش زدم بازم لعنتی پارگیش معلوم بود!انقدر تو فکر پول پارم بودم که دیدم یه کوچم رد کردیم از خونم. منم هول کردم و گفتم:
مرسی اقا بزنین بغل میخوام همینجا پاره شم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هیچی دیگه طرف هول کرد زد رو تر مز منم تازه فهمیدم چه چرتی گفتم!
پولو انداخت صندلی جلو پریدم پایین و رفتم خونه.بدبختی هم اینجا بود که وقتی رسیدم خونه فهمیدم ای دل قافل کتاب و تو تاکسی جا گذاشتم.دیگه بعد اون قضیه همیشه یه 5تومنی نو سالم میزارم تو جیب پشتی همه کیفام که اینجوری آبروم نره!
نتیجه اخلاقی خاطرم:ادم با آفتابه شیر موز بخوره جو نگیرتش!