تولدم نزدیک بود به همه اعضای خانواده یادآوری کردم که چند روزدیگه تولدم مخصوصاً به داداش بزرگم بهش گفتم نامردی اگه امسال کادو نخری اونم گفت من نمی دونم کی تو فامیل ما انقد از این لوس بازی یا رو تو خودش در می یاره که تو ازش یادگرفتی یا نکنه بازم ازاین فیلمای چرت پرتیا رو دیدی منم بهش گفتم آخه دادش آدمم انقد خسیس (رو این کلمه خیلی حساسه) واسه این که چیزی نخری اینا رو میگی گفت خوب حالا تا روز تولدت. روز تولدم رسید اومد خونه بعد یهویی دیدم یه جعبه از این فانتزی خوشگلا رو خریده جعبه مشکی با روبان قرمز من اصن باورم نمی شد خانواده محترمه هم اصن باورشون نمی شد کلی کیف کرده بودم جعبه رو داد دستم بعد جعبه رو باز کردم. وای دو تا سوسک واقعی توش بود هیچی دیگه جعبه رو طرف خودش پرت کردم آی جیغ زدم زدم که نگو بعدشم کلی گریه کردم دو تا داداشام از خنده داشتند زمین گاز می زدند آمن بدبخت جیغ گریه. هیچی دیگه بعدشم مامانم باخنده امد این دوتا سوسک کشت ولی داداشم شانس آورد چون دررفت.
آخی اینم داداش ما داریم؟