عاقا خوابگاه ما 6 تا اتاق توی 1 بخشه که دستشویی و آشپزخونش مشترک و بین این اتاقاس
یه آقای تعمیراتی داریم که خودشو محرم همه دخترا میدونه و اول میاد تو، بعدش میگه یالا!
یه روز هم اتاقیم که رفته بود دستشویی،همین که میخواست برگرده اتاق این آقاهه اومد تو،این دوست منم هول میشه و بدو میاد تو اتاق سرشو میبره بیرون ونفس زنون ومیگه:آقای مرادی ججج...مم...خخخخ!!!
میخواست بگه:جا مایع(دستشویی)خرابه!
اون یکی هم اتاقیم کمدو قورت داد و منم زمینو جوییدم از خنده!
بیچاره دوستم داره قدرت تکلمشو ازدست میده!
فکرکنم تاچندوقت دیگه با ایما و اشاره حرف بزنه! براش دعا کنین!