پایه چوب لباسی تو حلقم اگه دروغ بگم
یه گودزیلایی تو بیمارستان رو به نقاهت بود رفتم داروهاشو بدم نمیخورد مامانش گفت :دخترم بخور تا خوشکل بشی
اینجا خشم گودزیلایی رخ داد گودزیلا گفت خوشکلی نصفش ایناس نصفش ژنتیکه چیزایی رو که لازم بوده خوردم خوشکل شدم بیشتر از این به کی برم شبیه کی بشم تو خوشکلی یا شوهرت ؟
من ⊙_⊙
مامانش که تو افق محو شد عصن