یه استاد عرفان عملی داشتیم که سرکلاسش احساس مریدهای خانقاه داشتیم.
یه بار سرکلاس به همراه جمعی از اوسکولها تصمیم گرفتیم که اگه استاد جمله قشنگی گفت جامه ها بدریم و نعره زنان سر به بیابان بگذاریم.
استاد اومد سر کلاس شد و شروع کرد به صحبت...
بعد ازاینکه بحث اوج گرفته بود به رفقا اشاره کردیم و بعدش دست به یقه برده و نعره زنان به صورت چهارنعل به سمت اتاق آموزش رفتیم....
هیچی دیگه....ما که یه جلسه مونده به امتحان حذف شدیم ولی شما از این کارها نکنین...