><>><><><><><><><><><مهایی<><><><><><><><><><><><><>
ما یه آشنای دور داشتیم یدفه که میخواستیم بریم عروسی اومدن خونه ما دخترشون همسن من بود و فوق العاده پررو بود (اصن میخواستم بکشمش دختره پررو) خیلی هم یه دنده و لج باز بود حالا روزی که خواستیم بریم عروسی مامانش هی بش گفت کفش بلند نپوش خانوم گوش نکرد یه کفش پوشید12 سانت (دقت کنید 12 سانت) مادرشم یه کفش به همون بلندی پوشید حالا ما وارد سالن که شدیم داشتیم احوال پرسی میکردیم که یهو این دختر خانوم پاش پیچ خورد اومد آستین لباس مادرشو گرفت که نیوفته(دقت کنید حالا اینا دارن احوا ل پرسی میکنن همه نگاهها بهشونه)خلاصه گرفتن آستین همانا و پیچ خوردن پای مامانش و شکستن پاشنه همانا مامان خانومش همونجا جلوی همه نقش زمین شد ....
تا آخر مهمونی مادرش یه صندل ازین تختاکه مامان بزرگامیپوشن پاش بود ...
روح دختره شاد دیگه....