ما دبیر ریاضی پایه ای داریم امروز سر کلاس داشت برگه صحیح میکرد ما رو هم آزاد گزاشته بود ما هم داشتیم حقیقت یا شجاعت رو با یه بطری بازی میکردیم خلاصه بطری پشتش اومد به سمت ما و ما هم برای رفیق روبروییمون گفتیم برو جلو میز معلم بندری برقص اون هم که چاره ای نداشت این کار رو کرد بعد از کلاس تمام صندلی ها خورده شده بودند دیده شد بعضی هم هلیکوپتری بزنند.