دیشب تولدم بود(ممنون از تبریک ت :|) بعد میخواستم شمع رو فوت کنم یه دختر عمو دارم خیلی لوس هه (اره خیلی چندش)بعد گفت نه نه اول ارزو کن من یهو افکار منفی اومد تو فکرم گفتم ارزو فعلا رفته شام بخوره یهو مامانم گفت ارزو کیه؟؟هیچی عمو م به دادم رسید و منو نجات داد اومدم از پست اون دوست فورجوکی اسکی برم(پست رو بلند کنم) بعد گفتم یه دعا میکنم همه امین بگید اینشاالله سال بعد به جای این عدد 18 عدد 19 بذارید و بعد باد به جای من شمعا رو خاموش کنه یهو جمع ساکت شد بعد مامانم یهو پرید گفت چی تو این سرما میخوای کولر روشن کنی؟بابام:بچه تو تابستون تونستی طاقت بیاری بعد الان چرا میخوای کولر روشن کنی ؟فکر جیب ما هم باش یعنی الان نمیدونم پدرو مادر واقعی من کیا هستن...
لایک:ایول باحال بود
لایک:بی مزه
لایک:اینم کادو تولدت