اغا من 6 سالم بود بعد دختر خالم تازه نامزد کرده بود( اون موفع دختر خالم عاشق گل خشک کردن بود جوری ک وارد اتاقش میشدی فقط گل خشک میدیدی) ی پسر عمه داشت ماهی ی بار براش گل می اورد ی روز که من خونه خالم بودم اونم اومد اونجا و خیلی شیک دسته گل رو در اورد داد به دختر خالم اغا غیرت من ب غلیان دراومد داد زدم اوهوی مگه خودت ناموس نداری؟ مگه نمیدونی ساناز نامزد داره ؟ خوشت میاد داداشم رو بفرستم سراغ نامزدت؟
مدیونید اگه فک کنید هنوز ک هنوزه قیصر بانو صدام میکنه