جونم برات بگه امروز تو مدرسمون نمایشگاه داشتیم،و با برو بچ یجا جمع بودیم،من 30 ثانیه جمه و ترک کردم و نگو که در همین چن لحظه دبیر یه کلاسی به بچه های ما ملحق شد.و من هم با سرعت نور پیش بچه ها آمدم و از آنجاکه دبیر قد کوتاه بود و لباسش همرنگ دانش آموزا بود من اونو با دوستم اشتباه گفتم و با دست محکم زدم به پشتش و بلند گفتم:چطوری نکبت و دستم و گذاشتم رو شونش.و برگشتن دبیر همانا و سرخ شدن من همانا.... جالب اینجاست که مثل همیشه موضع خودمو حفظ کردم و با کمال خونسردی بهش گفتم:اشتباه شد و سریع محل و ترک کردم.
انصافا دبیر با جنبه ای بود.