یادم میاد یه بار یکی از دوستام اومد جام شرو کردیم به صحبت کردن که یهو رسید بحث به قرصو دارو...بهم گفت بابام یک قرصایی مصرف میکنه که خیلی بزرگه مجبوریم اونارو با چاقو نصف کنیم بدیم بخوره...یه روز از روزها رفتم خونشون دیدم طبق معمول قرصرو دارن با چاقو نصف میکنن تا بدن باباهه بخوره منم کنجکاو شدم ببینم چه قرصی هست رفتم جلو وختی قرصرو دیدم خشکم زد دوباره چشامو بستم باز کردم دیدم نه درست میبینم خنگولا شیاف رو بر میداشتن فک میکردن قرصه با چاقو کوچیکش میکردن میدادن باباهه بخوره :| دیگه بقیشو خودتون تصور کنین...من دیگه حرفی ندارم و من الله توفیق -______-