یک سال پیش که من هفتم بودم نزدیکای چهار شنبه سوری رفته بودم گناوه برای خریدن ترقه اونجا یدونه فندک خریدم خیلی بزرگ بود شعلشم اندازه انگشت اشاره بود،بعد یروز اوردمش مدرسه نشون دوستام بدم بعد تصمیم گرفتیم یکی از دوستاموعزیت کنیم بعد زنگ آخر پرورشی داشتیم این صندلیاش زیرش سوراخ داشت منم یواشکی هی فندکو میبردم زیرش روشن خاموش میکردم هی میگفت نکن اخر سر گرفتم زیرش همینطور صبر دادم یدفه جیغ زد یک متر پرید هوا استادم اومد سمتم من سرمو پایین نگه داشتم نفهمه کار منه اومد کنارم یکی زد پس گردنم گفت بدش منم دادمش حالا گفتم الان میره به مدیر میگه ومدیر به مامان بابام که یدفه گفت چند خریدیش من گفتم10000تومن(درصورتی که گرفته بودمش2000تومن)گفت چه ارزون اینجا15000تومنه اخر زنگ یواشکی ده تومن داد بهم گفت به کسی نگو میخامش من قبول کردم،چون قرار بود دوباره بریم گناوه میتونستم ازش5تا بخرم;-).ولی خداییش دمش گرم نه نمره ازم کم کرد نه به مدیر ومامان بابام گفت.