من یه روز تو خوابگاه داشتم سوپ درست می کردم آخراش یه دفعه دیدم یه چیزای ریز سیاه رنگی مثه کنجد توشه دقت کردم دیدم مورچه تشریف دارن نگو مورچه های گرام گرسنشون بوده رفتن تو یخچال چیزی پیدا نکردن شیرجه رفتن داخل بطری رب،الان فکر میکنین ریختمش دور نه بابا با کمال خونسردی تا اونجا که می تونستم مورچه هاشو جدا کردم بقیه شم ولش آوردم با بچه ها نوش جان کردیم
مدیونین اگه فکر کنین دختر بودیم بقیه بچه هام با اطلاع کامل از وجود اجنبی در سوپ اونو نوش جان کردن )))))))))))))))