يادمه يه بار چهارم ابتدايى روز اول مهر بود منم موهام بلند بود خلاصه كه ناظما تذكر دادن كه تا هفته بعد كوتاه كن منم يادم رفت.كوتاه نكردم.شنبه هفته بعد ناظممون منو از صف اورد بيرو جلو همه چتريامو زد گفت بقيشو تو خونه كوتاه ميكنى.منم معترض رفتم به بابام گفتم.فكر كردم الان بابام مياد حق منو ميگيره كه يهو بابام منو گرفت كشيد حياط با تيغ كل موهامو زد كچل شدم.هيچى ديگه از اون موقع همه به من ميگفتن كچل الان كه يه دوازده سالى گذشته ياد اون خاطره ميوفتم ميرم موهامو كوتاه ميكنم!!!