بعد از مدتها خواستم درس بخونم دخترداییم اومد و قول داد که ساکت میشینه و میخواد تمرینای ریاضیشو حل کنه اونقد درس نخوندم که نمیدونم درس خوندن چطوریه!!!!حالا تا میخواستم تمرکز کنم مگه این گودزیلا میزاشت در حالی که تمریناشو حل میکرد با صدای بلند میخوند:
قد و بالاي تو رعنا رو بنازم
تو گل باغ تمنا رو بنازم
تو که با عشوه گري ۵۲ رو میبری چرا نمیــرقصیــــــــــــــــــی آ. آ. آ چرا نمیرقصيــی
همون وسطا چندتا قر ریزم میداد
من 0 o
ودر پایان کلی قربون صدقه خودش رفت
تحملش سخت بود ولی چاره ای نداشتم:||
خدایا اینا دیگه کین؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!