یادمه راهنمایی بودم خواهرم گودزیلاشو آورد خونمون(۳سالش بود) پیشم بمونه آخه خودش کار داشت بیرون،اینم اذیت میکرد نمیذاشت درس بخونم چون میدونستم عاشق آبه بردمش تو حموم بعده نیم ساعت که رفتم سراغش دیدم کلا شامپو رو خالی کرده رو سرش تا میخواست یه کلمه حرف بزنه کف از دهنشو گوشش میزد بیرون ،آخ که چقد زدم پشت سرش تا کفاش پاک بشه