مامانم میگرن داره، یه دکتر خوب توی یه شهر دیگه بهمون معرفی کردن، ما هم عکس ام آر آی مامانو برداشتیم و خانوادگی رفتیم، مامان بعد از ساعتها انتظار نوبتش میشه و میره پیش دکتر و عکسو بهش میده، بعدشم میگه که سردردهای شدیدی دارم و از این حرفا...
چشتون روز بد نبینه...
یهو دکتره میگه: خانوم این که عکس زانوته!!!!
قیافه مامانم: @@
دکتر: ((((((:
ماشینمون: حیف اون هفتصد کیلومتری که آوردمتون...!
عکس مغز مامان توی کمد خونمون: ))):
عکس زانوی بابا: *-*