آقا یه سری باخاله ام توتاکسی بودیم که خاله ی حواس پرته بنده گوشیشو (ساده است)توی تاکسی جا گذاشت.بعد وقتی که پیاده شدیم وقتی تاکسی توافق محوشده بود خاله ی اینجانب تازه یادشون افتادکه گوشیشون روجا گذاشتن:)
خلاصه تازه گوشیشم روسایلنت بود هرچی میزنگیدیم یارو نمیفهمید
بالاخره هرجوربود طرف جواب داد وگف فلان جا قرار می گذاریم براتون میارم.بعد صبح ی چن بار زنگید که خواست ساعته قرار رو بگه بعد که قط کرد خاله ام میگه کثافت بوووووووق باید برام یه شارژ بخره شارژموتموم کرده!!!
من دیگه حرفی ندارمo_o