اون شبی مامانم خواب بود جاتون خالی منم داشتم تخمه میخوردم یهو دیدم مامانم گفت سارا . منم گفتم جانم. دوباره گفت کوفت. بهش میگم چرا بهم گفتی کوفت؟ جواب داده داشتی خودتو از روی پشت بوم مینداختی پایین. خو مادر من مهربون باش بگو عزیزم مواظب باش نیفتی . آخه کوفت چیه که میگی. جالب اینجاست صبح موضوع رو براش تعریف کردم هیچی یادش نمیومد.