دیروز خونه ی مادر بزرگم بودیم برای ناهار، خلاصه بعد از ناهار رفتم
که آب بخورم دیدم یه شیشه دلسترداره بهم چشمک میزنه!
منم خر شدم رفتم یه لیوان کامل خوردم، چشمتون روز بد نبینه وقتی همه رو خوردم فهمیدم سرکه بوده. کل فامیل داشتن منو نگاه میکردن. دیگه دیدم چاره ای نیست رفتم تو افق محو شدم، الانم از افق دارم پست میزارم براتون آی لاویو pmc