خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : شنبه 3 بهمن 1394 نظرات 0 ......***.....گل علی.....***...... رفتم چایی بخورم قند گذاشتم دهنم یهو عطسم گرفت رفتم قند رو با دندون نگه دارم نپره بیرون داداشمم جلوم نشسته بود هیچی دیگه شانس آوردم نخورد تو چشمش. لینک ثابت