دیدید همتون و شنیدید ک زلزله اومد ایلام.
ما یکی از شهرای خوزستان هستیم ک بخاطر زلزله ایلام اینجا یکم زمین میلرزید یا ب عبارتی بندری میرفت.
شب بود ک مامانم و بابام و خواهرم رفتن ی جایی گودزیلا خواهرم موند پیش من.
نبینیدایشالا اینجا زمین لرزید منم چون خودمو گودزیلا تنها بودیم خیلی ترسیده بودم!
به گودزیلا گفتم:علی پاشو بدو بریم بیرون زلزله شد(بلند گفتم ترسیده بودم)
حالاعلی:وای خدا من میدونسم میمیرم (گریه به شدت زیاد)زندگیم داره ب پایان میرسه (اینجا با زانو نشست رو زمین)من چقد بدبختم ک باید اینطوری بمیرم!من ارزو دارم خدا(زلزله تموم شده بود درحد 5 ثانیه بود) من به یسنا قول ازدواج دادم!
هیچی دیگه نشسم تازلزله 8ریشتری بیاد من بمونم زیر اوار :(