از قدیم محرما با بعضی مراسما خونمون هیته و بابابزرگم نذری میده
بعد چون وسایل نذری مثل دیگ و گاز وکپسول و .... اینا داریم همه میشناسن
هرکی نذری داره میاد میبره یه بار نشسته بودیم دیدیم صدا میاد بابابزرگم رفت ببینه صدای چیه!
اومدش گفتیم چی شد گفت : هیچی اومده بودن وسیله ببرن برای نذری منم کمکشون کردم همرو بار زدن فک کنم رفیقه بچه ها بود نمیشناختم
تا اینجا هیچ اتفاقی نیافتاد اتفاق زمانی بود که فهمیدیم اونا دزد بودن و بابابزرگم به دزدا کمکم کرده بود !!!!!!!!!!!
@@
( این اتفاق خنده دار بود اما دزده بعد یکسال شرمنده اومد حلالیت طلبید گفت :تمام زندگیش
نابود شده و عزیزاشو از دست داده !" ولی باید شرمنده امام حسین باشه ")