یادمه کوچیک بودم اون موقع با داداشم که دو سال از خودم کوچکتر بود خیلی دعوا میکردیم یه روز داییم اومده بود خونمون ظهر تو هال خوابیده بود منو داداشم هم جلو تلوزیون دراز کشیده بودیم کارتون میدیدیم یه لحظه من یه فکر خبیثانه به سرم زد صدای تلویزیونو تا آخر زیاد کردم کنترلو انداختم طرف داداشم و خودمو به خواب زدم داییم بیدار شد یکی خوابوند تو گوش این بدبخت جوری که تا چند روز جاش کبود بود.
شما بگید من ظالمم؟؟؟؟؟؟؟
قیافه داداشم دراون لحظه:@_@