داداشه من وقتی بچه بود عادت به این داشت وقتی نوشابه میخورد هزار دفعه برش میگردوند تو لیوان و دوباره میخورد...
اقا یه روز دایی ما اومد خونمون گرم صحبت داداشم نوشابشو داد بهش بخوره ماهم هرچقد با اشاره گفتیم نخور نفهمید تا تهش سر کشید وتازه تشکرم کرد.
بعد اینکه خواهرم بهش گفت بیچاره چند ساعتی تو دستشویی بود و تقاضا وایتکس هم میکرد هعییی روحش شاد ادم خوبی بود!