روز زن بود و کلاس ما پر از شیطون(آتیش بسوزون) ...
ما هم که نشسته بودیم از نقشه شوم چند ت از اینا خبر نداشتیم...
زنگ اجتماعی بود...
همین که آقای معلم وارد کلاس شد اون چند نفر یکصدا گفتن روزتون مبارک معلم...
جاتون خالی دیگه مرده بودیم از خنده معلم بیچاره سرخ شد از خجالت رفت
نشست رو صندلی و گفت:خب کجا بودیم...