عاقا يكى از رفقاى ما تصادف كرده بود،قفسه سينش شكسته بود مهره هاشم ترك برداشته بود.با جمعى از دوستان رفتيم عيادتش،حدود ده نفر يازده نفرى ميشديم.رفتيم بيمارستان،ديديم آسانسور گندست،هممون سوارش شديم!خلاصه اينكه زديم بره دو طبقه بالاتر،يهو تا نصفه رفت،بعدش ايستاد!!!خلاصه اينكه حدود پنج ديقه تو آسانسور بوديم.نفسمونم كه گرفته بود!بعدش از بالاى آسانسور درو باز كردن گفتن يكى يكى بياين بالا.يكى از رفقاى ما،موقع بالا رفتن،از خودش يه بويى خارج كرد!حالا صداشم كه بماند.خودش بوى پياز ميداد!وقتى داشتيم بر ميگشتيم آسانسور درست شده بود،بوى اسپرى خوشبو كننده هم ميداد!!!خلاصه اينكه عابروى دوستمونو برديييييم.
پايان