یادمه وقتی کوچیک بودم (البته یادم ک نیست چون خیلی کوچیک بودم مامی تعریف میکرد ک)رفته بودیم روستا خونه ی یکی از اقوام .
این اقوام محترم کارش تولیدابریشم بوده. والدین گرام بنده هم برای بازدید از این پروژه ی تولید ابریشم توسط کرم ابریشم میرن تو کارگاه این بنده خودا .از بس هیجان زده بودن منو ول میکنن و میرن برا تماشا . بعد از شنیدن صدایی مثل صدای خوردن لواشک با روکش پلاستیکیش توسط ی بچه ی 3.4 ساله میان سمت من.بقیه شو نمیگم .
بزا بگم چون عقده شده رو دلم .میدونین چی بوده تا آخر تو حلقم .کرم ابریشم .
البته مادرم ک خیلی چیزی یادش نیست چون بیهوش شده