آقا خدا نصیبتون نکنه بگو امین
چند روز پیش روزه بودم و طرفای عصر بود و منم داشتم بیهوش میشدم یه پسر همسایه داریم که خیلی با هم رودروایسی داریم و برا هم کلاس میذاریم اون روز برامون نذری اورد حالا مکالمه من سلام دستون مرسی بعد دیدم چه چیز ضایعی گفتم دوباره گفتم ممنون نون گو ( همون نون جو) آوردین مقبول تد ( مقبول حق ) باشه و دیگه پسره ساعت 7 عصر روزشو با گاز زدن در و دیوار کوچه باز کرد همون طور که داشت دور میشد گفت کلاس گذاشتن تو حلقم آخه آق خدا ضایع شدن تا این حد :(((((((